وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 473 وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانیحاصل از حیات ای جان این دم است تا دانیکام بخشی گردون عمر در عوض داردجهد کن که از دولت داد عیش بستانیباغبان چو من زین جا بگذرم حرامت بادگر به جای من سروی غیر دوست بنشانیزاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کشتعاقلا مکن کاری کآورد پشیمانیمحتسب نمیداند این قدر که صوفی راجنس خانگی باشد همچو لعل رمانیبا دعای شبخیزان ای شکردهان مستیزدر پناه یک اسم است خاتم سلیمانیپند عاشقان بشنو و از در طرب بازآکاین همه نمیارزد شغل عالم فانییوسف عزیزم رفت ای برادران رحمیکز غمش عجب بینم حال پیر کنعانیپیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفتبا طبیب نامحرم حال درد پنهانیمیروی و مژگانت خون خلق میریزدتیز میروی جانا ترسمت فرومانیدل ز ناوک چشمت گوش داشتم لیکنابروی کماندارت میبرد به پیشانیجمع کن به احسانی حافظ پریشان راای شکنج گیسویت مجمع پریشانیگر تو فارغی از ما ای نگار سنگین دلحال خود بخواهم گفت پیش آصف ثانی احمد الله علی معدله السلطان هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی پرینت 837 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر