چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 234 چو آفتاب می از مشرق پیاله برآیدز باغ عارض ساقی هزار لاله برآیدنسیم در سر گل بشکند کلاله سنبلچو از میان چمن بوی آن کلاله برآیدحکایت شب هجران نه آن حکایت حالیستکه شمهای ز بیانش به صد رساله برآیدز گرد خوان نگون فلک طمع نتوان داشتکه بی ملالت صد غصه یک نواله برآیدبه سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصودخیال باشد کاین کار بی حواله برآیدگرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفانبلا بگردد و کام هزارساله برآیدنسیم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظز خاک کالبدش صد هزار لاله برآید دست از طلب ندارم تا کام من برآید زهی خجسته زمانی که یار بازآید پرینت 887 رتبه بندی این مطلب: 3.0 کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر