یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 212 یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بودو از لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بوداز سر مستی دگر با شاهد عهد شبابرجعتی میخواستم لیکن طلاق افتاده بوددر مقامات طریقت هر کجا کردیم سیرعافیت را با نظربازی فراق افتاده بودساقیا جام دمادم ده که در سیر طریقهر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بودای معبر مژدهای فرما که دوشم آفتابدر شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بودنقش میبستم که گیرم گوشهای زان چشم مستطاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بودگر نکردی نصرت دین شاه یحیی از کرمکار ملک و دین ز نظم و اتساق افتاده بودحافظ آن ساعت که این نظم پریشان مینوشتطایر فکرش به دام اشتیاق افتاده بود دوش میآمد و رخساره برافروخته بود گوهر مخزن اسرار همان است که بود پرینت 757 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر