سلامی چو بوی خوش آشنایی مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 492 سلامی چو بوی خوش آشناییبدان مردم دیده روشناییدرودی چو نور دل پارسایانبدان شمع خلوتگه پارسایینمیبینم از همدمان هیچ بر جایدلم خون شد از غصه ساقی کجاییز کوی مغان رخ مگردان که آن جافروشند مفتاح مشکل گشاییعروس جهان گر چه در حد حسن استز حد میبرد شیوه بیوفاییدل خسته من گرش همتی هستنخواهد ز سنگین دلان مومیاییمی صوفی افکن کجا میفروشندکه در تابم از دست زهد ریاییرفیقان چنان عهد صحبت شکستندکه گویی نبودهست خود آشناییمرا گر تو بگذاری ای نفس طامعبسی پادشایی کنم در گداییبیاموزمت کیمیای سعادتز همصحبت بد جدایی جداییمکن حافظ از جور دوران شکایتچه دانی تو ای بنده کار خدایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی پرینت 2181 رتبه بندی این مطلب: 3.5 کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر