ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 494 ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآییهر جا که روی زود پشیمان به درآییهش دار که گر وسوسه عقل کنی گوشآدم صفت از روضه رضوان به درآییشاید که به آبی فلکت دست نگیردگر تشنه لب از چشمه حیوان به درآییجان میدهم از حسرت دیدار تو چون صبحباشد که چو خورشید درخشان به درآییچندان چو صبا بر تو گمارم دم همتکز غنچه چو گل خرم و خندان به درآییدر تیره شب هجر تو جانم به لب آمدوقت است که همچون مه تابان به درآییبر رهگذرت بستهام از دیده دو صد جویتا بو که تو چون سرو خرامان به درآییحافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه روبازآید و از کلبه احزان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی چاپ 1028 رتبه بندی این مطلب: 3.0 کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر