یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 169 یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شددوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شدآب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاستخون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شدکس نمیگوید که یاری داشت حق دوستیحق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شدلعلی از کان مروت برنیامد سالهاستتابش خورشید و سعی باد و باران را چه شدشهر یاران بود و خاک مهربانان این دیارمهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شدگوی توفیق و کرامت در میان افکندهاندکس به میدان در نمیآید سواران را چه شدصد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاستعندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شدزهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوختکس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شدحافظ اسرار الهی کس نمیداند خموشاز که میپرسی که دور روزگاران را چه شد گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد چاپ 844 رتبه بندی این مطلب: 5.0 کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر