یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 207 یاد باد آن که سر کوی توام منزل بوددیده را روشنی از خاک درت حاصل بودراست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاکبر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بوددل چو از پیر خرد نقل معانی میکردعشق میگفت به شرح آن چه بر او مشکل بودآه از آن جور و تطاول که در این دامگه استآه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بوددر دلم بود که بی دوست نباشم هرگزچه توان کرد که سعی من و دل باطل بوددوش بر یاد حریفان به خرابات شدمخم می دیدم خون در دل و پا در گل بودبس بگشتم که بپرسم سبب درد فراقمفتی عقل در این مساله لایعقل بودراستی خاتم فیروزه بواسحاقیخوش درخشید ولی دولت مستعجل بوددیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظکه ز سرپنجه شاهین قضا غافل بود پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود پرینت 853 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر