گل در بر و می در کف و معشوق به کام است مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 46 گل در بر و می در کف و معشوق به کام استسلطان جهانم به چنین روز غلام استگو شمع میارید در این جمع که امشبدر مجلس ما ماه رخ دوست تمام استدر مذهب ما باده حلال است ولیکنبی روی تو ای سرو گل اندام حرام استگوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ استچشمم همه بر لعل لب و گردش جام استدر مجلس ما عطر میامیز که ما راهر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام استاز چاشنی قند مگو هیچ و ز شکرزان رو که مرا از لب شیرین تو کام استتا گنج غمت در دل ویرانه مقیم استهمواره مرا کوی خرابات مقام استاز ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ استوز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام استمیخواره و سرگشته و رندیم و نظربازوان کس که چو ما نیست در این شهر کدام استبا محتسبم عیب مگویید که او نیزپیوسته چو ما در طلب عیش مدام استحافظ منشین بی می و معشوق زمانیکایام گل و یاسمن و عید صیام است در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است به کوی میکده هر سالکی که ره دانست پرینت 775 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر