گفتا برون شدی به تماشای ماه نو مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 406 گفتا برون شدی به تماشای ماه نواز ماه ابروان منت شرم باد روعمریست تا دلت ز اسیران زلف ماستغافل ز حفظ جانب یاران خود مشومفروش عطر عقل به هندوی زلف ماکان جا هزار نافه مشکین به نیم جوتخم وفا و مهر در این کهنه کشته زارآن گه عیان شود که بود موسم دروساقی بیار باده که رمزی بگویمتاز سر اختران کهن سیر و ماه نوشکل هلال هر سر مه میدهد نشاناز افسر سیامک و ترک کلاه زوحافظ جناب پیر مغان مامن وفاستدرس حدیث عشق بر او خوان و ز او شنو به جان پیر خرابات و حق صحبت او مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو پرینت 805 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر