گر دست رسد در سر زلفین تو بازم مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 334 گر دست رسد در سر زلفین تو بازمچون گوی چه سرها که به چوگان تو بازمزلف تو مرا عمر دراز است ولی نیستدر دست سر مویی از آن عمر درازمپروانه راحت بده ای شمع که امشباز آتش دل پیش تو چون شمع گدازمآن دم که به یک خنده دهم جان چو صراحیمستان تو خواهم که گزارند نمازمچون نیست نماز من آلوده نمازیدر میکده زان کم نشود سوز و گدازمدر مسجد و میخانه خیالت اگر آیدمحراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازمگر خلوت ما را شبی از رخ بفروزیچون صبح بر آفاق جهان سر بفرازممحمود بود عاقبت کار در این راهگر سر برود در سر سودای ایازمحافظ غم دل با که بگویم که در این دورجز جام نشاید که بود محرم رازم نماز شام غریبان چو گریه آغازم در خرابات مغان گر گذر افتد بازم چاپ 817 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر