کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 219 کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجودبنفشه در قدم او نهاد سر به سجودبنوش جام صبوحی به ناله دف و چنگببوس غبغب ساقی به نغمه نی و عودبه دور گل منشین بی شراب و شاهد و چنگکه همچو روز بقا هفتهای بود معدودشد از خروج ریاحین چو آسمان روشنزمین به اختر میمون و طالع مسعودز دست شاهد نازک عذار عیسی دمشراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمودجهان چو خلد برین شد به دور سوسن و گلولی چه سود که در وی نه ممکن است خلودچو گل سوار شود بر هوا سلیمان وارسحر که مرغ درآید به نغمه داوودبه باغ تازه کن آیین دین زردشتیکنون که لاله برافروخت آتش نمرودبخواه جام صبوحی به یاد آصف عهدوزیر ملک سلیمان عماد دین محمودبود که مجلس حافظ به یمن تربیتشهر آن چه میطلبد جمله باشدش موجود در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود از دیده خون دل همه بر روی ما رود پرینت 751 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر