چو گل هر دم به بویت جامه در تن مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 389 چو گل هر دم به بویت جامه در تنکنم چاک از گریبان تا به دامنتنت را دید گل گویی که در باغچو مستان جامه را بدرید بر تنمن از دست غمت مشکل برم جانولی دل را تو آسان بردی از منبه قول دشمنان برگشتی از دوستنگردد هیچ کس دوست دشمنتنت در جامه چون در جام بادهدلت در سینه چون در سیم آهنببار ای شمع اشک از چشم خونینکه شد سوز دلت بر خلق روشنمکن کز سینهام آه جگرسوزبرآید همچو دود از راه روزندلم را مشکن و در پا میندازکه دارد در سر زلف تو مسکنچو دل در زلف تو بستهست حافظبدین سان کار او در پا میفکن بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن پرینت 793 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر