چراغ روی تو را شمع گشت پروانه مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 427 چراغ روی تو را شمع گشت پروانهمرا ز حال تو با حال خویش پروا نهخرد که قید مجانین عشق میفرمودبه بوی سنبل زلف تو گشت دیوانهبه بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شدهزار جان گرامی فدای جانانهمن رمیده ز غیرت ز پا فتادم دوشنگار خویش چو دیدم به دست بیگانهچه نقشهها که برانگیختیم و سود نداشتفسون ما بر او گشته است افسانهبر آتش رخ زیبای او به جای سپندبه غیر خال سیاهش که دید به دانهبه مژده جان به صبا داد شمع در نفسیز شمع روی تواش چون رسید پروانهمرا به دور لب دوست هست پیمانیکه بر زبان نبرم جز حدیث پیمانهحدیث مدرسه و خانقه مگوی که بازفتاد در سر حافظ هوای میخانه از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه سحرگاهان که مخمور شبانه چاپ 755 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر