وصال او ز عمر جاودان به مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 419 وصال او ز عمر جاودان بهخداوندا مرا آن ده که آن بهبه شمشیرم زد و با کس نگفتمکه راز دوست از دشمن نهان بهبه داغ بندگی مردن بر این دربه جان او که از ملک جهان بهخدا را از طبیب من بپرسیدکه آخر کی شود این ناتوان بهگلی کان پایمال سرو ما گشتبود خاکش ز خون ارغوان بهبه خلدم دعوت ای زاهد مفرماکه این سیب زنخ زان بوستان بهدلا دایم گدای کوی او باشبه حکم آن که دولت جاودان بهجوانا سر متاب از پند پیرانکه رای پیر از بخت جوان بهشبی میگفت چشم کس ندیدهستز مروارید گوشم در جهان بهاگر چه زنده رود آب حیات استولی شیراز ما از اصفهان بهسخن اندر دهان دوست شکرولیکن گفته حافظ از آن به گر تیغ بارد در کوی آن ماه ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه پرینت 772 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر