هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 474 هواخواه توام جانا و میدانم که میدانیکه هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانیملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوقنبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانیبیفشان زلف و صوفی را به پابازی و رقص آورکه از هر رقعه دلقش هزاران بت بیفشانیگشاد کار مشتاقان در آن ابروی دلبند استخدا را یک نفس بنشین گره بگشا ز پیشانیملک در سجده آدم زمین بوس تو نیت کردکه در حسن تو لطفی دید بیش از حد انسانیچراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان استمباد این جمع را یا رب غم از باد پریشانیدریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشتندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانیملول از همرهان بودن طریق کاردانی نیستبکش دشواری منزل به یاد عهد آسانیخیال چنبر زلفش فریبت میدهد حافظنگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی پرینت 964 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر