هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 121 هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین داردسعادت همدم او گشت و دولت همنشین داردحریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل استکسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارددهان تنگ شیرینش مگر ملک سلیمان استکه نقش خاتم لعلش جهان زیر نگین داردلب لعل و خط مشکین چو آنش هست و اینش هستبنازم دلبر خود را که حسنش آن و این داردبه خواری منگر ای منعم ضعیفان و نحیفان راکه صدر مجلس عشرت گدای رهنشین داردچو بر روی زمین باشی توانایی غنیمت دانکه دوران ناتوانیها بسی زیر زمین داردبلاگردان جان و تن دعای مستمندان استکه بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین داردصبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبانکه صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین داردو گر گوید نمیخواهم چو حافظ عاشق مفلسبگوییدش که سلطانی گدایی همنشین دارد بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد پرینت 800 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر