مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 336 مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزمطایر قدسم و از دام جهان برخیزمبه ولای تو که گر بنده خویشم خوانیاز سر خواجگی کون و مکان برخیزمیا رب از ابر هدایت برسان بارانیپیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزمبر سر تربت من با می و مطرب بنشینتا به بویت ز لحد رقص کنان برخیزمخیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکاتکز سر جان و جهان دست فشان برخیزمگر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کشتا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزمروز مرگم نفسی مهلت دیدار بدهتا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم در خرابات مغان گر گذر افتد بازم چرا نه در پی عزم دیار خود باشم پرینت 801 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر