من و انکار شراب این چه حکایت باشد مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 158 من و انکار شراب این چه حکایت باشدغالبا این قدرم عقل و کفایت باشدتا به غایت ره میخانه نمیدانستمور نه مستوری ما تا به چه غایت باشدزاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیازتا تو را خود ز میان با که عنایت باشدزاهد ار راه به رندی نبرد معذور استعشق کاریست که موقوف هدایت باشدمن که شبها ره تقوا زدهام با دف و چنگاین زمان سر به ره آرم چه حکایت باشدبنده پیر مغانم که ز جهلم برهاندپیر ما هر چه کند عین عنایت باشددوش از این غصه نخفتم که رفیقی میگفتحافظ ار مست بود جای شکایت باشد هر که را با خط سبزت سر سودا باشد نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد چاپ 841 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر