منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 393 منم که شهره شهرم به عشق ورزیدنمنم که دیده نیالودم به بد دیدنوفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیمکه در طریقت ما کافریست رنجیدنبه پیر میکده گفتم که چیست راه نجاتبخواست جام می و گفت عیب پوشیدنمراد دل ز تماشای باغ عالم چیستبه دست مردم چشم از رخ تو گل چیدنبه می پرستی از آن نقش خود زدم بر آبکه تا خراب کنم نقش خود پرستیدنبه رحمت سر زلف تو واثقم ور نهکشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدنعنان به میکده خواهیم تافت زین مجلسکه وعظ بی عملان واجب است نشنیدنز خط یار بیاموز مهر با رخ خوبکه گرد عارض خوبان خوش است گردیدنمبوس جز لب ساقی و جام می حافظکه دست زهدفروشان خطاست بوسیدن دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن پرینت 769 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر