مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 407 مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نویادم از کشته خویش آمد و هنگام دروگفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمیدگفت با این همه از سابقه نومید مشوگر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلکاز چراغ تو به خورشید رسد صد پرتوتکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیارتاج کاووس ببرد و کمر کیخسروگوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوشدور خوبی گذران است نصیحت بشنوچشم بد دور ز خال تو که در عرصه حسنبیدقی راند که برد از مه و خورشید گروآسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشقخرمن مه به جوی خوشه پروین به دو جوآتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوختحافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو گفتا برون شدی به تماشای ماه نو ای آفتاب آینه دار جمال تو پرینت 893 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر