مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 289 مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهشلیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهشدلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزیبکشد زارم و در شرع نباشد گنهشمن همان به که از او نیک نگه دارم دلکه بد و نیک ندیدهست و ندارد نگهشبوی شیر از لب همچون شکرش میآیدگر چه خون میچکد از شیوه چشم سیهشچارده ساله بتی چابک شیرین دارمکه به جان حلقه به گوش است مه چاردهشاز پی آن گل نورسته دل ما یا ربخود کجا شد که ندیدیم در این چند گهشیار دلدار من ار قلب بدین سان شکندببرد زود به جانداری خود پادشهشجان به شکرانه کنم صرف گر آن دانه درصدف سینه حافظ بود آرامگهش کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش دلم رمیده شد و غافلم من درویش پرینت 883 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر