ما را ز خیال تو چه پروای شراب است مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 29 ما را ز خیال تو چه پروای شراب استخم گو سر خود گیر که خمخانه خراب استگر خمر بهشت است بریزید که بی دوستهر شربت عذبم که دهی عین عذاب استافسوس که شد دلبر و در دیده گریانتحریر خیال خط او نقش بر آب استبیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بودزین سیل دمادم که در این منزل خواب استمعشوق عیان میگذرد بر تو ولیکناغیار همیبیند از آن بسته نقاب استگل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دیددر آتش شوق از غم دل غرق گلاب استسبز است در و دشت بیا تا نگذاریمدست از سر آبی که جهان جمله سراب استدر کنج دماغم مطلب جای نصیحتکاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب استحافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظربازبس طور عجب لازم ایام شباب است به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست چاپ 859 رتبه بندی این مطلب: 4.0 کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر