عکس روی تو چو در آینه جام افتاد مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 111 عکس روی تو چو در آینه جام افتادعارف از خنده می در طمع خام افتادحسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرداین همه نقش در آیینه اوهام افتاداین همه عکس می و نقش نگارین که نمودیک فروغ رخ ساقیست که در جام افتادغیرت عشق زبان همه خاصان ببریدکز کجا سر غمش در دهن عام افتادمن ز مسجد به خرابات نه خود افتادماینم از عهد ازل حاصل فرجام افتادچه کند کز پی دوران نرود چون پرگارهر که در دایره گردش ایام افتاددر خم زلف تو آویخت دل از چاه زنخآه کز چاه برون آمد و در دام افتادآن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینیکار ما با رخ ساقی و لب جام افتادزیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفتکان که شد کشته او نیک سرانجام افتادهر دمش با من دلسوخته لطفی دگر استاین گدا بین که چه شایسته انعام افتادصوفیان جمله حریفند و نظرباز ولیزین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد پرینت 868 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر