عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 455 عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسیای پسر جام میام ده که به پیری برسیچه شکرهاست در این شهر که قانع شدهاندشاهبازان طریقت به مقام مگسیدوش در خیل غلامان درش میرفتمگفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسیبا دل خون شده چون نافه خوشش باید بودهر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسیلمع البرق من الطور و آنست بهفلعلی لک آت بشهاب قبسکاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیشوه که بس بیخبر از غلغل چندین جرسیبال بگشا و صفیر از شجر طوبی زنحیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسیتا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرمجان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسیچند پوید به هوای تو ز هر سو حافظیسر الله طریقا بک یا ملتمسی ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی پرینت 1016 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر