صوفی بیا که آینه صافیست جام را مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 7 صوفی بیا که آینه صافیست جام راتا بنگری صفای می لعل فام راراز درون پرده ز رندان مست پرسکاین حال نیست زاهد عالی مقام راعنقا شکار کس نشود دام بازچینکان جا همیشه باد به دست است دام رادر بزم دور یک دو قدح درکش و برویعنی طمع مدار وصال دوام راای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیشپیرانه سر مکن هنری ننگ و نام رادر عیش نقد کوش که چون آبخور نماندآدم بهشت روضه دارالسلام راما را بر آستان تو بس حق خدمت استای خواجه بازبین به ترحم غلام راحافظ مرید جام می است ای صبا برووز بنده بندگی برسان شیخ جام را به ملازمان سلطان که رساند این دعا را ساقیا برخیز و درده جام را پرینت 814 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر