صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 479 صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنیبرگ صبوح ساز و بده جام یک منیدر بحر مایی و منی افتادهام بیارمی تا خلاص بخشدم از مایی و منیخون پیاله خور که حلال است خون اودر کار یار باش که کاریست کردنیساقی به دست باش که غم در کمین ماستمطرب نگاه دار همین ره که میزنیمی ده که سر به گوش من آورد چنگ و گفتخوش بگذران و بشنو از این پیر منحنیساقی به بینیازی رندان که می بدهتا بشنوی ز صوت مغنی هوالغنی نوش کن جام شراب یک منی ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی پرینت 910 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر