صبا وقت سحر بویی ز زلف یار میآورد مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 146 صبا وقت سحر بویی ز زلف یار میآورددل شوریده ما را به بو در کار میآوردمن آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندمکه هر گل کز غمش بشکفت محنت بار میآوردفروغ ماه میدیدم ز بام قصر او روشنکه رو از شرم آن خورشید در دیوار میآوردز بیم غارت عشقش دل پرخون رها کردمولی میریخت خون و ره بدان هنجار میآوردبه قول مطرب و ساقی برون رفتم گه و بیگهکز آن راه گران قاصد خبر دشوار میآوردسراسر بخشش جانان طریق لطف و احسان بوداگر تسبیح میفرمود اگر زنار میآوردعفاالله چین ابرویش اگر چه ناتوانم کردبه عشوه هم پیامی بر سر بیمار میآوردعجب میداشتم دیشب ز حافظ جام و پیمانهولی منعش نمیکردم که صوفی وار میآورد چه مستیست ندانم که رو به ما آورد نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد چاپ 694 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر