صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 446 صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داریبه یادگار بمانی که بوی او داریدلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوستتوان به دست تو دادن گرش نکو داریدر آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفتجز این قدر که رقیبان تندخو دارینوای بلبلت ای گل کجا پسند افتدکه گوش و هوش به مرغان هرزه گو داریبه جرعه تو سرم مست گشت نوشت بادخود از کدام خم است این که در سبو داریبه سرکشی خود ای سرو جویبار منازکه گر بدو رسی از شرم سر فروداریدم از ممالک خوبی چو آفتاب زدنتو را رسد که غلامان ماه رو داریقبای حسن فروشی تو را برازد و بسکه همچو گل همه آیین رنگ و بو داریز کنج صومعه حافظ مجوی گوهر عشققدم برون نه اگر میل جست و جو داری تو را که هر چه مراد است در جهان داری بیا با ما مورز این کینه داری پرینت 766 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر