شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفت مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 88 شنیدهام سخنی خوش که پیر کنعان گفتفراق یار نه آن میکند که بتوان گفتحدیث هول قیامت که گفت واعظ شهرکنایتیست که از روزگار هجران گفتنشان یار سفرکرده از که پرسم بازکه هر چه گفت برید صبا پریشان گفتفغان که آن مه نامهربان مهرگسلبه ترک صحبت یاران خود چه آسان گفتمن و مقام رضا بعد از این و شکر رقیبکه دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفتغم کهن به می سالخورده دفع کنیدکه تخم خوشدلی این است پیر دهقان گفتگره به باد مزن گر چه بر مراد رودکه این سخن به مثل باد با سلیمان گفتبه مهلتی که سپهرت دهد ز راه مروتو را که گفت که این زال ترک دستان گفتمزن ز چون و چرا دم که بنده مقبلقبول کرد به جان هر سخن که جانان گفتکه گفت حافظ از اندیشه تو آمد بازمن این نگفتهام آن کس که گفت بهتان گفت حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت یا رب سببی ساز که یارم به سلامت چاپ 710 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر