سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 295 سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغکه تا چو بلبل بیدل کنم علاج دماغبه جلوه گل سوری نگاه میکردمکه بود در شب تیره به روشنی چو چراغچنان به حسن و جوانی خویشتن مغرورکه داشت از دل بلبل هزار گونه فراغگشاده نرگس رعنا ز حسرت آب از چشمنهاده لاله ز سودا به جان و دل صد داغزبان کشیده چو تیغی به سرزنش سوسندهان گشاده شقایق چو مردم ایغاغیکی چو باده پرستان صراحی اندر دستیکی چو ساقی مستان به کف گرفته ایاغنشاط و عیش و جوانی چو گل غنیمت دانکه حافظا نبود بر رسول غیر بلاغ در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف پرینت 968 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر