سحر بلبل حکایت با صبا کرد مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 130 سحر بلبل حکایت با صبا کردکه عشق روی گل با ما چهها کرداز آن رنگ رخم خون در دل افتادو از آن گلشن به خارم مبتلا کردغلام همت آن نازنینمکه کار خیر بی روی و ریا کردمن از بیگانگان دیگر ننالمکه با من هر چه کرد آن آشنا کردگر از سلطان طمع کردم خطا بودور از دلبر وفا جستم جفا کردخوشش باد آن نسیم صبحگاهیکه درد شب نشینان را دوا کردنقاب گل کشید و زلف سنبلگره بند قبای غنچه وا کردبه هر سو بلبل عاشق در افغانتنعم از میان باد صبا کردبشارت بر به کوی می فروشانکه حافظ توبه از زهد ریا کردوفا از خواجگان شهر با منکمال دولت و دین بوالوفا کرد اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد پرینت 852 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر