ز در درآ و شبستان ما منور کن مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 397 ز در درآ و شبستان ما منور کنهوای مجلس روحانیان معطر کناگر فقیه نصیحت کند که عشق مبازپیالهای بدهش گو دماغ را تر کنبه چشم و ابروی جانان سپردهام دل و جانبیا بیا و تماشای طاق و منظر کنستاره شب هجران نمیفشاند نوربه بام قصر برآ و چراغ مه برکنبگو به خازن جنت که خاک این مجلسبه تحفه بر سوی فردوس و عود مجمر کناز این مزوجه و خرقه نیک در تنگمبه یک کرشمه صوفی وشم قلندر کنچو شاهدان چمن زیردست حسن تواندکرشمه بر سمن و جلوه بر صنوبر کنفضول نفس حکایت بسی کند ساقیتو کار خود مده از دست و می به ساغر کنحجاب دیده ادراک شد شعاع جمالبیا و خرگه خورشید را منور کنطمع به قند وصال تو حد ما نبودحوالتم به لب لعل همچو شکر کنلب پیاله ببوس آنگهی به مستان دهبدین دقیقه دماغ معاشران تر کنپس از ملازمت عیش و عشق مه رویانز کارها که کنی شعر حافظ از بر کن صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن ای نور چشم من سخنی هست گوش کن پرینت 861 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر