رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 139 رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکردصد لطف چشم داشتم و یک نظر نکردسیل سرشک ما ز دلش کین به درنبرددر سنگ خاره قطره باران اثر نکردیا رب تو آن جوان دلاور نگاه دارکز تیر آه گوشه نشینان حذر نکردماهی و مرغ دوش ز افغان من نخفتوان شوخ دیده بین که سر از خواب برنکردمیخواستم که میرمش اندر قدم چو شمعاو خود گذر به ما چو نسیم سحر نکردجانا کدام سنگدل بیکفایتیستکو پیش زخم تیغ تو جان را سپر نکردکلک زبان بریده حافظ در انجمنبا کس نگفت راز تو تا ترک سر نکرد یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد پرینت 779 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر