دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 214 دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بودتعبیر رفت و کار به دولت حواله بودچهل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبتتدبیر ما به دست شراب دوساله بودآن نافه مراد که میخواستم ز بختدر چین زلف آن بت مشکین کلاله بوداز دست برده بود خمار غمم سحردولت مساعد آمد و می در پیاله بودبر آستان میکده خون میخورم مدامروزی ما ز خوان قدر این نواله بودهر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچیددر رهگذار باد نگهبان لاله بودبر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبحآن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بوددیدیم شعر دلکش حافظ به مدح شاهیک بیت از این قصیده به از صد رساله بودآن شاه تندحمله که خورشید شیرگیرپیشش به روز معرکه کمتر غزاله بود گوهر مخزن اسرار همان است که بود به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود چاپ 693 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر