دوش رفتم به در میکده خواب آلوده مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 423 دوش رفتم به در میکده خواب آلودهخرقه تردامن و سجاده شراب آلودهآمد افسوس کنان مغبچه باده فروشگفت بیدار شو ای ره رو خواب آلودهشست و شویی کن و آن گه به خرابات خرامتا نگردد ز تو این دیر خراب آلودهبه هوای لب شیرین پسران چند کنیجوهر روح به یاقوت مذاب آلودهبه طهارت گذران منزل پیری و مکنخلعت شیب چو تشریف شباب آلودهپاک و صافی شو و از چاه طبیعت به درآیکه صفایی ندهد آب تراب آلودهگفتم ای جان جهان دفتر گل عیبی نیستکه شود فصل بهار از می ناب آلودهآشنایان ره عشق در این بحر عمیقغرقه گشتند و نگشتند به آب آلودهگفت حافظ لغز و نکته به یاران مفروشآه از این لطف به انواع عتاب آلوده ای که با سلسله زلف دراز آمدهای از من جدا مشو که توام نور دیدهای چاپ 724 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر