دلم رمیده شد و غافلم من درویش مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 290 دلم رمیده شد و غافلم من درویشکه آن شکاری سرگشته را چه آمد پیشچو بید بر سر ایمان خویش میلرزمکه دل به دست کمان ابروییست کافرکیشخیال حوصله بحر میپزد هیهاتچههاست در سر این قطره محال اندیشبنازم آن مژه شوخ عافیت کش راکه موج میزندش آب نوش بر سر نیشز آستین طبیبان هزار خون بچکدگرم به تجربه دستی نهند بر دل ریشبه کوی میکده گریان و سرفکنده رومچرا که شرم همیآیدم ز حاصل خویشنه عمر خضر بماند نه ملک اسکندرنزاع بر سر دنیی دون مکن درویشبدان کمر نرسد دست هر گدا حافظخزانهای به کف آور ز گنج قارون بیش مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش پرینت 874 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر