دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 136 دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کردتکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کردآن چه سعی است من اندر طلبت بنمایماین قدر هست که تغییر قضا نتوان کرددامن دوست به صد خون دل افتاد به دستبه فسوسی که کند خصم رها نتوان کردعارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفتنسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کردسروبالای من آن گه که درآید به سماعچه محل جامه جان را که قبا نتوان کردنظر پاک تواند رخ جانان دیدنکه در آیینه نظر جز به صفا نتوان کردمشکل عشق نه در حوصله دانش ماستحل این نکته بدین فکر خطا نتوان کردغیرتم کشت که محبوب جهانی لیکنروز و شب عربده با خلق خدا نتوان کردمن چه گویم که تو را نازکی طبع لطیفتا به حدیست که آهسته دعا نتوان کردبجز ابروی تو محراب دل حافظ نیستطاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد دل از من برد و روی از من نهان کرد چاپ 700 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر