دارم امید عاطفتی از جانب دوست مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 59 دارم امید عاطفتی از جانب دوستکردم جنایتی و امیدم به عفو اوستدانم که بگذرد ز سر جرم من که اوگر چه پریوش است ولیکن فرشته خوستچندان گریستم که هر کس که برگذشتدر اشک ما چو دید روان گفت کاین چه جوستهیچ است آن دهان و نبینم از او نشانموی است آن میان و ندانم که آن چه موستدارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفتاز دیدهام که دم به دمش کار شست و شوستبی گفت و گوی زلف تو دل را همیکشدبا زلف دلکش تو که را روی گفت و گوستعمریست تا ز زلف تو بویی شنیدهامزان بوی در مشام دل من هنوز بوستحافظ بد است حال پریشان تو ولیبر بوی زلف یار پریشانیت نکوست سر ارادت ما و آستان حضرت دوست آن پیک نامور که رسید از دیار دوست چاپ 840 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر