دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 271 دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسکه چنان ز او شدهام بی سر و سامان که مپرسکس به امید وفا ترک دل و دین مکنادکه چنانم من از این کرده پشیمان که مپرسبه یکی جرعه که آزار کسش در پی نیستزحمتی میکشم از مردم نادان که مپرسزاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعلدل و دین میبرد از دست بدان سان که مپرسگفتوگوهاست در این راه که جان بگدازدهر کسی عربدهای این که مبین آن که مپرسپارسایی و سلامت هوسم بود ولیشیوهای میکند آن نرگس فتان که مپرسگفتم از گوی فلک صورت حالی پرسمگفت آن میکشم اندر خم چوگان که مپرسگفتمش زلف به خون که شکستی گفتاحافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس درد عشقی کشیدهام که مپرس بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش پرینت 828 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر