خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 373 خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریمشطح و طامات به بازار خرافات بریمسوی رندان قلندر به ره آورد سفردلق بسطامی و سجاده طامات بریمتا همه خلوتیان جام صبوحی گیرندچنگ صبحی به در پیر مناجات بریمبا تو آن عهد که در وادی ایمن بستیمهمچو موسی ارنی گوی به میقات بریمکوس ناموس تو بر کنگره عرش زنیمعلم عشق تو بر بام سماوات بریمخاک کوی تو به صحرای قیامت فرداهمه بر فرق سر از بهر مباهات بریمور نهد در ره ما خار ملامت زاهداز گلستانش به زندان مکافات بریمشرممان باد ز پشمینه آلوده خویشگر بدین فضل و هنر نام کرامات بریمقدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکندبس خجالت که از این حاصل اوقات بریمفتنه میبارد از این سقف مقرنس برخیزتا به میخانه پناه از همه آفات بریمدر بیابان فنا گم شدن آخر تا کیره بپرسیم مگر پی به مهمات بریمحافظ آب رخ خود بر در هر سفله مریزحاجت آن به که بر قاضی حاجات بریم بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم پرینت 1126 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر