خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 322 خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدمبه صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدماگر چه در طلبت همعنان باد شمالمبه گرد سرو خرامان قامتت نرسیدمامید در شب زلفت به روز عمر نبستمطمع به دور دهانت ز کام دل ببریدمبه شوق چشمه نوشت چه قطرهها که فشاندمز لعل باده فروشت چه عشوهها که خریدمز غمزه بر دل ریشم چه تیر ها که گشادیز غصه بر سر کویت چه بارها که کشیدمز کوی یار بیار ای نسیم صبح غباریکه بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدمگناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواهکه من چو آهوی وحشی ز آدمی برمیدمچو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسیمیکه پرده بر دل خونین به بوی او بدریدمبه خاک پای تو سوگند و نور دیده حافظکه بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم ز دست کوته خود زیر بارم پرینت 760 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر