خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 208 خستگان را چو طلب باشد و قوت نبودگر تو بیداد کنی شرط مروت نبودما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندیآن چه در مذهب ارباب طریقت نبودخیره آن دیده که آبش نبرد گریه عشقتیره آن دل که در او شمع محبت نبوددولت از مرغ همایون طلب و سایه اوزان که با زاغ و زغن شهپر دولت نبودگر مدد خواستم از پیر مغان عیب مکنشیخ ما گفت که در صومعه همت نبودچون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیستنبود خیر در آن خانه که عصمت نبودحافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاههر که را نیست ادب لایق صحبت نبود یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود پرینت 832 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر