جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 238 جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشیدهلال عید در ابروی یار باید دیدشکسته گشت چو پشت هلال قامت منکمان ابروی یارم چو وسمه بازکشیدمگر نسیم خطت صبح در چمن بگذشتکه گل به بوی تو بر تن چو صبح جامه دریدنبود چنگ و رباب و نبید و عود که بودگل وجود من آغشته گلاب و نبیدبیا که با تو بگویم غم ملالت دلچرا که بی تو ندارم مجال گفت و شنیدبهای وصل تو گر جان بود خریدارمکه جنس خوب مبصر به هر چه دید خریدچو ماه روی تو در شام زلف میدیدمشبم به روی تو روشن چو روز میگردیدبه لب رسید مرا جان و برنیامد کامبه سر رسید امید و طلب به سر نرسیدز شوق روی تو حافظ نوشت حرفی چندبخوان ز نظمش و در گوش کن چو مروارید نفس برآمد و کام از تو بر نمیآید رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید پرینت 822 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر