تو را که هر چه مراد است در جهان داری مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 445 تو را که هر چه مراد است در جهان داریچه غم ز حال ضعیفان ناتوان داریبخواه جان و دل از بنده و روان بستانکه حکم بر سر آزادگان روان داریمیان نداری و دارم عجب که هر ساعتمیان مجمع خوبان کنی میانداریبیاض روی تو را نیست نقش درخور از آنکسوادی از خط مشکین بر ارغوان داریبنوش می که سبکروحی و لطیف مدامعلی الخصوص در آن دم که سر گران داریمکن عتاب از این بیش و جور بر دل مامکن هر آن چه توانی که جای آن داریبه اختیارت اگر صد هزار تیر جفاستبه قصد جان من خسته در کمان داریبکش جفای رقیبان مدام و جور حسودکه سهل باشد اگر یار مهربان داریبه وصل دوست گرت دست میدهد یک دمبرو که هر چه مراد است در جهان داریچو گل به دامن از این باغ میبری حافظچه غم ز ناله و فریاد باغبان داری شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری پرینت 852 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر