به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 315 به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستمبیا بگو که ز عشقت چه طرف بربستماگر چه خرمن عمرم غم تو داد به بادبه خاک پای عزیزت که عهد نشکستمچو ذره گر چه حقیرم ببین به دولت عشقکه در هوای رخت چون به مهر پیوستمبیار باده که عمریست تا من از سر امنبه کنج عافیت از بهر عیش ننشستماگر ز مردم هشیاری ای نصیحتگوسخن به خاک میفکن چرا که من مستمچگونه سر ز خجالت برآورم بر دوستکه خدمتی به سزا برنیامد از دستمبسوخت حافظ و آن یار دلنواز نگفتکه مرهمی بفرستم که خاطرش خستم دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم پرینت 793 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر