به جان پیر خرابات و حق صحبت او مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 405 به جان پیر خرابات و حق صحبت اوکه نیست در سر من جز هوای خدمت اوبهشت اگر چه نه جای گناهکاران استبیار باده که مستظهرم به همت اوچراغ صاعقه آن سحاب روشن بادکه زد به خرمن ما آتش محبت اوبر آستانه میخانه گر سری بینیمزن به پای که معلوم نیست نیت اوبیا که دوش به مستی سروش عالم غیبنوید داد که عام است فیض رحمت اومکن به چشم حقارت نگاه در من مستکه نیست معصیت و زهد بی مشیت اونمیکند دل من میل زهد و توبه ولیبه نام خواجه بکوشیم و فر دولت اومدام خرقه حافظ به باده در گرو استمگر ز خاک خرابات بود فطرت او میفکن بر صف رندان نظری بهتر از این گفتا برون شدی به تماشای ماه نو پرینت 793 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر