بر سر آنم که گر ز دست برآید مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 232 بر سر آنم که گر ز دست برآیددست به کاری زنم که غصه سر آیدخلوت دل نیست جای صحبت اضداددیو چو بیرون رود فرشته درآیدصحبت حکام ظلمت شب یلداستنور ز خورشید جوی بو که برآیدبر در ارباب بیمروت دنیاچند نشینی که خواجه کی به درآیدترک گدایی مکن که گنج بیابیاز نظر ره روی که در گذر آیدصالح و طالح متاع خویش نمودندتا که قبول افتد و که در نظر آیدبلبل عاشق تو عمر خواه که آخرباغ شود سبز و شاخ گل به بر آیدغفلت حافظ در این سراچه عجب نیستهر که به میخانه رفت بیخبر آید گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید دست از طلب ندارم تا کام من برآید پرینت 933 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر