باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 39 باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر استشمشاد خانه پرور ما از که کمتر استای نازنین پسر تو چه مذهب گرفتهایکت خون ما حلالتر از شیر مادر استچون نقش غم ز دور ببینی شراب خواهتشخیص کردهایم و مداوا مقرر استاز آستان پیر مغان سر چرا کشیمدولت در آن سرا و گشایش در آن در استیک قصه بیش نیست غم عشق وین عجبکز هر زبان که میشنوم نامکرر استدی وعده داد وصلم و در سر شراب داشتامروز تا چه گوید و بازش چه در سر استشیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیمعیبش مکن که خال رخ هفت کشور استفرق است از آب خضر که ظلمات جای او استتا آب ما که منبعش الله اکبر استما آبروی فقر و قناعت نمیبریمبا پادشه بگوی که روزی مقدر استحافظ چه طرفه شاخ نباتیست کلک توکش میوه دلپذیرتر از شهد و شکر است بی مهر رخت روز مرا نور نماندست المنه لله که در میکده باز است چاپ 770 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر