ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دسته ها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شماره‌ی 308 ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیلسلسبیلت کرده جان و دل سبیلسبزپوشان خطت بر گرد لبهمچو مورانند گرد سلسبیلناوک چشم تو در هر گوشهایهمچو من افتاده دارد صد قتیلیا رب این آتش که در جان من استسرد کن زان سان که کردی بر خلیلمن نمی‌یابم مجال ای دوستانگر چه دارد او جمالی بس جمیلپای ما لنگ است و منزل بس درازدست ما کوتاه و خرما بر نخیلحافظ از سرپنجه عشق نگارهمچو مور افتاده شد در پای پیلشاه عالم را بقا و عز و نازباد و هر چیزی که باشد زین قبیل هر نکته‌ای که گفتم در وصف آن شمایل عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام چاپ 654 رتبه بندی این مطلب: 5.0 کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کرده‌ام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و نظرات شما را جمع می کند تا بتوانیم نظرات شما را در وب سایت پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر، قوانین و مقررات و سوالات متداول ما را بررسی کنید، در آنجا اطلاعات بیشتری در مورد نحوه و چگونگی ذخیره اطلاعات شما در اختیار شما قرار می دهیم. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر