از سر کوی تو هر کو به ملالت برود مدیر ارشد رایشمند / پنجشنبه, 05 اسفند,1395 / دستهها: ادبیات فارسی, شعر و غزل, دیوان حافظ غزل شمارهی 222 از سر کوی تو هر کو به ملالت برودنرود کارش و آخر به خجالت برودکاروانی که بود بدرقهاش حفظ خدابه تجمل بنشیند به جلالت برودسالک از نور هدایت ببرد راه به دوستکه به جایی نرسد گر به ضلالت برودکام خود آخر عمر از می و معشوق بگیرحیف اوقات که یک سر به بطالت برودای دلیل دل گمگشته خدا را مددیکه غریب ار نبرد ره به دلالت ببردحکم مستوری و مستی همه بر خاتم تستکس ندانست که آخر به چه حالت برودحافظ از چشمه حکمت به کف آور جامیبو که از لوح دلت نقش جهالت برود چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود پرینت 771 رتبه بندی این مطلب: بدون رتبه کلمات کلیدی: حافظ دیوان حافظ مدیر ارشد رایشمندمدیر ارشد رایشمند سایر نوشته ها توسط مدیر ارشد رایشمند تماس با نویسنده مطالب مرتبط می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی سلامی چو بوی خوش آشنایی به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی نوشتن یک نظر نام: لطفا نام خود را وارد نمایید. ایمیل: لطفا یک آدرس ایمیل وارد نمایید لطفا یک آدرس ایمیل معتبر وارد نمایید نظر: لطفا یک نظر وارد نمایید موافقم این فرم نام، ایمیل، آدرس IP و محتوای شما را جمعآوری میکند تا بتوانیم نظرات درج شده در وبسایت را پیگیری کنیم. برای اطلاعات بیشتر خطمشی رازداری و شرایط استفاده< /a> که در آن اطلاعات بیشتری در مورد مکان، چگونگی و چرایی ذخیره داده های شما دریافت خواهید کرد. شما باید این قوانین را بخوانید و قبول کنید. افزودن نظر